ساترای تفنگدار و جنگ ارزشها
در خصوص این یادداشت، ملاحظاتی وجود دارد که به اختصار توضیحاتی میدهم. مهمتر از محتوای تنظیمی، نفوذ تنظیمگر در اِعمال اراده تنظیمشونده است. این متن، با پرسش از مالکیت اعتبارِ تنظیمگر، معتقد است در صورت داشتن قدرت قضائی، تنظیمگر معتبر است و اِلّا تنظیمگری ساترا پوچ تلقی میشود.
اگرچه من به عنوان یک پژوهشگر خطمشی، نهاد تنظیمگر را جمع بین تقنین، اجرا و قضا میدانم، اما نگاه غالب، تنظیمگر را تفصیلدهنده و شارح قانون میداند (نگاه حقوقی). لذا تنظیمگر در این نگاه، لاجرم باید در اجرای حدود و قضا محدود باشد.اما نکته اینجاست که اعتبار تنظیمگر نه به محتوای تنظیمی است و نه به تضمین اجرای تنظیم؛ اعتبار آن به «نهادداری تنظیمی» است (regulatory stewardship). موضوعی که طی سالهای پیش رخ داده و ساترا و مقرراتش را از درون تهی کرده است. این همان ماجرای دوستی خاله خرسه برای بانیان وضع موجود ساتراست.

ساترا نقل محافلی است که میخواهند تنظیمگر را بیکفایت، بدون اختیار، دارای تعارض منافع و… معرفی کنند. ساترا نماد یک تنظیمگر شکستخورده شده است. چرا؟ فارغ از افرادی که بانیان وضع موجود ساترا هستند، «نهادداری تنظیمی» در ساترا محل اشکال بوده و هست.اگر این نهاد برای جا انداختن خودش در بدو امر، به VODها مجوز بیحساب نمیداد، اگر به جای صرفاً توجه به محصولات، تنظیمگری محکمی در ورود به بازار VODها میکرد و اگر یک «تفنگدار مهربان» با پلتفرمها بود، اکنون شاهد نهاد ضعیف تنظیمگر برای VODها نبودیم. منظورم از «تفنگدار مهربان» (استعاره ادبیات تنظیمگری) این است که ساترا سربازی است که در محیط جنگزده (تحریمها و مشکلات بخش خصوصی در اقتصاد دیجیتال) در حال یاری رساندن به مجروحان است تا اکوسیستم نمیرد! حال اگر شیادی در این بلبشو خبطی بکند، میداند این سرباز تفنگش در غلاف پشتش آماده به کار است.
ساترا در سالهای گذشته بیش از آنکه بخواهد اکوسیستم را اصلاح کند، به دنبال حل مسئله اعتباربخشی به خود در جایگاه تنظیمگری بوده است. دو سر طیف در تعامل با ساترا وجود داشته است: مخالفانی که معتقد به تعارض منافعاند، و شیفتگانی که معتقدند ساترا باید دارای قوه قاهره و امکان جرمانگاری مستقیم باشد.
راجع به ساترا به قدری انتقاد کردیم و شاید ترس از آن باشد که خودمان هم آن را بیاثر کردیم؛ اینکه ساترا به عنوان یک «تفنگدار مهربان» در منطقه جنگزده باید حامی اکوسیستم خودش باشد. به طوری که اگر یک VOD تصمیم گرفت از طریق مخالفت با ارزشهای عمومی، خودش را تبلیغ کند، دیگر توان زیستن در این اکوسیستم را نداشته باشد. چرا که این کار یعنی دزدی از مناطق جنگ زده! البته این نوعی دزدی شناختی است.
بدون دیدگاه